به گروه شاد و بدون سانسور ایران روشن بپیوندید
http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan
سلام
میخواستیم این مسابقه سوتی های شما را توی هفت قسمت قبلی تموم کنیم، که با ایمیل های پر مهر شما عزیزان، قرار شد فعلا" این مسابقه را ادامه بدهیم
راستی رای یادتون نره تا بتونیم بهترین مطلب را انتخاب کنیم .
برای نوشتن سوتی های خودتون اینجا را کلیک کنید.
حسن محمدی
h447hm@yahoo.com نوشته :
خاطرهاي رو كه تعريف ميكنم مال استاد رياضي 2مونه. آخرين جلسه رياضي2 بود. يكي از دختراي سيريش و پر رو كلاس به استادمون گير داد كه : استاد يه بيت شعر بگيد تا به عنوان يادگاري بالاي جزوه از شما داشته باشم. استادمون هم گفت اينهمه معادله و قضيه و دانش رياضي، همه يادگاري هستند. خلاصه اين خانوم اونقدر سيريش شد و اصرار كرد تا بيچاره استاد گفت آخه من كه حضور ذهن ندارم. ..... بعد هم گفت، اسم كوچيكت چيه؟ دختره گفت : پندار استاد هم بدون درنگ گفت: مردان خدا پرده پندار دريدند ... و بدين سان كلاس منفجر شد و پندار خاموم سرخ و عصباني شده در رو كوبيد و رفت بيرون و ما هم كه هيچي ديگه. استاد بيچاره كه بدون غرض اين شعر رو خونده بود، بهت زده گفت: بچهها مگه من حرف بدي زدم. ما هم گفتيم : استاد عجب شعري گفتي ......
مرضیه علیشاهی scorpio.m84@gmail.com نوشته:
روزی تو یه جمع محترمانه و نسبتاً رو در وایسی دار نشسته بودیم، یکی از بچه ها یه ریز حرف می زد تا اینکه یه حرفی خارج از موقعیت مجلس گفت، که در همین حین یکی از آقایون بزرگ مجلس یه نگاه عاقل اندر سفیه و معنی داری بهش انداخت، منم که همیشه خدای ضرب المثل و اینا هستم اومدم حرفی زده باشم و خودی نشون بدم گفتم: آقای ... مثله شتری که به نعلبندش نگاه می کنه داره نگات می کنه بسه دیگه !!!!!!!!!!! دیگه تصور کنین که من با چه وضعیتی روبه رو شده بودم!!!!!!!!!
م.زلقی jingil_mood@yahoo.com نوشته:
یک شب مهمان همسایه مان بودیم و حرف از حقوق کارمندان آموزش و پرورش شد که یکی از خانمهای همسایه از حقوق نالید که حقوقها کم است و... خانم صاحبخانه گفت که نه اینطور نیست الان دایی من هم کارمند آنجاست ولی حقوقش خوب است که خانم همسایه گفت شاید از کارمندان قدیمی است و خانم همسایه اصرار داشت که نه جدیدیه و با هم مذاکره می کردند و آن خانم همسایه می گفت نه باید کارمند قدیمی باشد که خانم صاحبخانه گفت نه به خدا جدیده تازه داره بازنشسته می شود که من دیگر نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم و کلی خندیدیم که دوباره خانم صاحبخانه گفت آخه به خدا دایی ام جوان است و جای شما خالی که کلی خندیدیم
فرهاد دهقانی rf_d61@yahoo.com نوشته:
سلام دوستاي گلم اميدوارم خوب و خوش و سلامت باشد راستش اين سوتي رو مادرم انجام داده چشمتون روز بد نبينه يك روزكه از خانه ميره بيرون بعد از اينكه نيم ساعتي تو خيابون بوده تو يكي ار ميدانهاي اصلي شهر متوجه ميشه كه يادش رفته شلوارشو پاش كنه ديگه خودتون تصور كنيد چه حالي ميشه....
مسعود.م masood_098@yahoo.com نوشته:
این یک سوتی دسته جمعیه! همین امسال روز اول شروع کلاسها بود که 5 نفری سر کلاس نشسته بودیم، منو سه تا از دوستام و یک دختر هم بود و اخمو نشسته بود دورتر از ما به اسم زینب. استاد هم داشت پای تخته مساله حل میکرد؛ جوون بود و لاغر. می دونید که کلاسهای ارشد خلوته دیگه. تو حل رسیدیم به اینجا که چند تا عدد باید جمع زده می شد تا به جوب برسیم. اعداد عبارت بود از 2.2 - 2.3 - 1.7 - 1.8 - 1.9 که معلومه میشه 9.5!!! اول (1) دوستم حمید که مشهدی بود ذهنی حساب کرد گفت ،10.5 استاد دید جواب درنمیاد بعد (2) من گفته استاد میشه 11.5.بچه ها یکم به حمید خندیند که نتونست جمع به این سادگی رو حساب کنه. اما استاد دید بازم جواب در نمیاد بعد (3) فهمید که اصلا عدد آخر رو 1.5 باید می نوشت و جمعش میشه 9.1 ما هم تایید کردیم و مساله تموم شد که (4) همون دختر اخمو برگشت گفت نه! میشه 8.7 ..... دیگه من و حمید و استادو حتی زینب که از زیر چادر فقط دماغش معلوم بود از خنده روده بر شده بودیم. مثلا همه دانشجوی کارشناسی ارشد بودیم!؟؟
llvlle6612@yahoo.comm نوشته:
سلام. من در مالزی زندگی میکنم و یه بار با دوستم رفته بودیم بیرون یه جای دیدنی. بعد یه آقایی دوربین به دست اومد طرف من و گفت که میشه از من عکس بندازین ؟ منم گفتم باشه. بعد آقاهه وایساد وسط خیابون که عکس بگیره!!!!!!!!!! من داشتم آماده باش میدادم که عکس و بگیرم که یه تاکسی واسش بوق زد که از وسط خیابون بره کنار!! منم یه دفعه زدم زیر خنده به دوستم گفتم اسکل و نگاه وایساده وسط خیابون میخواد عکس بگیره!!! بعد یه دفعه اون آقاهه گفت : اااااا شما هم ایرانی هستین ؟ !!!!!!!!! (آخه دفعه ی اول آخه انگلیسی حرف زد ما هم نفهمیدیم طرف ایرانیه)
ابوالقاسم یاراحمدی YARAHMADI84@YAHOO.COM نوشته:
اولين روز كه رفتم تهران سوار اتوبوس دوطبقه كه شدم رفتم طبقه دوم وقتي ديدم راننده ندارد زود آمدم پايين كه راننده داشت
برنامه طبیعت گردی گروه ایران روشن
1- روستای کمرد و غاررود افشان - یک روزه
2- 5 و 6 اردیبهشت - سفر چلاجور به ولشت
3- 12 و 13 اردیبهشت - آباشر گزو و دریاچه سنبل رود
4- 20 اردیبهشت ماه : سفر از آدران به برقان در جاده چالوس- یک روزه
با ما تماس بگیرید:88004967-88336488-88336487-88336995-88336996
برای نوشتن نظر و پیشنهاد خود، اینجا را کلیک کنید
No comments:
Post a Comment