به گروه اینترنتی جذاب و پر از تفریحات جالب ایران روشن خوش آمدید. از آرشیو ما در پایین صفحه نیز دیدن کنید

Saturday, June 7, 2008

[..:: IRANROSHAN ::..] Roshan Nameh 19 Khordad

 

 

 

 

 

 

 

به گروه شاد و بدون سانسور ایران روشن بپیوندید

http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan

 

http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan

 

سلام به همه رفقای ایران روشن

امیدوارم این 5 روز تعطیلی  پربار سپری کرده باشید.

جاده شمال هم که حسابی  شلوغ بود.

فردا شب یک خبر خیلی مهم میخوام بدم، روز 19 خرداد قرار شده برای این امر مهم تمام شرکت های مجموعه ایران روشن با هم جلسه داشته باشیم و نتیجه نهائی را اعلام کنیم

یک خبر خوب دیگه هم اینکه بصورت ماهیانه، یک برنامه طبیعت گردی با کیفیت عالی خواهیم داشت

از این به بعد تصمیم گرفتیم به جای برنامه های هفتگی طبیعت گردی، این برنامه ها را ماهیانه تقلیل دهیم، ولی شرایط و امکانات برنامه ها را گسترده کنیم .

خبر برنامه بعدی گروه ایران روشن را روز دوشنبه شب خواهیم داد

پس این دو روز منتظر دو تا خبر ما باشید.

 

راستی تهیه اکس فول را برای خودروهای شخصی خودتون فراموش نکنید، این دستگاه مصرف  سوخت خودرو شما را به طرز خیلی محسوسی تا 30 درصد کاهش میدهد و نصب آن هم از آب خوردن آسانتر میباشد.

هزینه این دستگاه+بیمه قطعات خودرو شما توسط بیمه ایران تا یک سال پس از خرید+نصب معادل 32 هزارتومان میباشد

 

با امور مشترکین گروه تماس بگیرید 88336488-88336487-88004967-88336995-88336996

 

 

http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan

 

ظاهرا" کار و کاسبی بانک ملت کساد شده است

 

 

http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan

 

سوء استفاده از بچه

 

ugodaj 4to eto?

 

http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan

 

ترفند : مخفي كردن درايو ها از Mycomputer و جلوگيري از دسترسي افراد به آنها


خیلی از ما دوست داریم وقتی کسی با رایانه شخصی ما کار می کنه ، به خيلي از جاها كه براي ما مهم هست يا كلا دوست نداريم به اون قسمت نزديك بشه ، دسترسي نداشته باشه . دسترسي به درايو ها و محتويات درون اون هم يكي از همين جاهايي ميتونه باشه كه گفتم . امروز بهتون يه ترفند رجيستري آموزش ميدم كه بتونيد درایو مورد نظرتون رو مخفی کنید و از دسترسی دیگران دور نگه دارید . براي اين كار مطابق شماره هاي 1 تا 5 عمل كنيد .

 

۱- از منوي start ويندوز ، run را انتخاب كنيد .

2- در پنجره باز شده و در فيلد open تايپ كنيد regedit و ok را بزنيد .

3- حالا در صفحه رجيستري ويندوز به شاخه زير برويد .

HKEY_LOCAL_MACHINE\Software\Microsoft\Windows\Currentversion\Policies\Explorer

4- در فولدر Explorer و در قسمت سمت راست در يك جاي خالي از صفحه كليك راست كرده و از منوي new گزينه DWORD value را انتخاب كنيد و نام آنرا NoDrives بگذاريد .

5- براي اينكه درايو مورد نظر شما مخفی شود بايد عدد روبروي آنرا كه در زير آمده است به جاي مقدار صفر قرار دهيد . براي مثال اگر بخواهيد درايو D مخفي شود بايد عدد 8 را قرار دهيد . براي اين كار بر روي مقدار NoDrives دابل كليك كرده و مقدار صفر را به عدد دلخواه خود تغيير دهيد .

A:1   B:2   C:4   D:8   E:16   F:32   G:64   H:128   I:256   J:512   K: 1024

دوستان توجه داشته باشيد كه اگه شما موقع نصب ويندوز و يا حتي بعد از اون ، پارتيشن بندي درايو ها رو دستكاري كرده باشيد و مثلا درايو D رو به دو قسمت D و G تقسيم كرده باشيد ، با مخفي كردن درايو D ، درايو G هم مخفي ميشه . در ضمن برای اینکه درایو مخفی شده رو بتونید به حالت اول برگردونید و دوباره نمایش بدید باید مقدار NoDrives رو به صفر تغییر بدید

http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan

 

 

رئیس جمهور ایران در اجلاس فائو...نمیدونم این آقا کی میخواد دست از این بامزه بازی هاش  دربیاره

 

 

http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan

 

ورزش بانوان  
یکی از چیزهایی که این طرفها به وفور یافت می شود، بچه های کم سن و سالی هستند که به ظاهر ایرانی اند، اما هیچ شباهتی به ایران و ایرانی ندارند. بسیاری از آنها حتی زبان فارسی را هم بلد نیستند و برخی از آنان که می توانند دست و پا شکسته منظورشان را برسانند، چیز زیادی از ایران نمی دانند.
چند وقت پیش به همراه دوستی که خیلی برای مترقی نشان دادن سیمای جمهوری اسلامی احساس وظیفه می کند، منزل یکی از دوستان بودیم که یک فرزند 16 ساله داشت با همان تفاسیری که ذکر شد. گویا این هموطن 16 ساله به دیدن یکی از مسابقات ورزشی رفته بود که بانوان ایرانی هم در آن شرکت داشتند. نوع پوشش بانوان ایرانی سوالاتی را در ذهن این هموطن 16 ساله و دیگر دوستان وی ایجاد کرده بود که وی را بر آن داشت تا آن سوالات را با یک ایران شناس متبحر!! در میان بگذارد.  بنده  سعی کردم تا موضوع بحث را عوض کنم اما این دوست ما با نادیده گرفتن توصیه های ایمنی و به قصد تنویر افکار عمومی، به جنگ نوجوان 16 ساله ای رفت که با سوالات ساده و بی آلایش خود به ما فهماند که بایدها و نبایدهای امروز ایران از چنان منطق بی پشتوانه ای برخوردارند که حتی از قانع کردن یک نوجوان 16 سالهء سوئدی هم ناتوان است. توجه شما را به این سوال و جواب جلب می کنم
:

_
میگم خانومای ایرانی تو ایران هم مجبورن با همین لباسا ورزش کنن یا فقط وقتی که از ایران میان بیرون باید اینا رو بپوشن.
_
نه تو ایران مجبور نیستن این لباسا رو بپوشن.
_
یعنی اگه شما اونا رو بدون این لباسا ببینین اشکال نداره؟
_
من این رو گفتم؟
_
آره دیگه، خودت گفتی تو ایران مجبور نیستن این لباسا رو بپوشن.
_
اونا مجبور نیستن این لباسا رو بپوشن واسه اینکه آقایون اصلا نمی تونن ورزش کردن خانوما رو ببینن، چون دیدن ورزش اونا با این لباسا هم اشکال داره.
_
ولی اینجا که اشکال نداره.
_
خب، اونجا داره.
_
چرا؟
_
چون ما می خواهیم خانومهامون در مسابقات جهانی شرکت کنن، ما که نمی تونیم به اینا بگیم آقایون نگاه نکنن ولی تو کشور خودمون میتونیم بگیم.
_
اینکه آقایون ورزش خانوما رو ببینن، اشکالش واسه خانوماست یا آقایون؟
_
واسه هر دو
_
اگه واسه خانوما هم اشکال داره، پس چرا خانوما میان اینجا تا آقایون خارجی نگاشون کنن؟
_
واسه اینکه اشکالش این قدر نیست که ما خانومهامون رو از مسابقات جهانی محروم کنیم
_
اشکالش چقدره؟
_
نمی دونم
_
پس فقط آقایون ایرانی نباید ورزش کردن خانومای ایرانی رو ببینن؟
_
احتمالا
_
ولی اینجا آقایون ایرانی میان ورزش خانومای ایرانی رو می بینن
_
کیا؟
_
ورزشکاران مرد ایرانی و اعضای سفارت
_
خب اینا میان تا تیم بانوان رو تشویق کنن
_
مگه تو ایران آقایون واسه چه کاری میرن ورزشگاه؟
_
خب اونجا به اندازهء کافی خانم هست که تشویق کنن
_
یعنی اگه خانم ها برای تشویق به اندازهء کافی نبودن، آقایون می تونن برن تشویق کنن؟
_
نه
_
یعنی فقط آقایون ایرانی که تو ایران زندگی می کنن نمی تونن برن ورزش خانومهای ایرانی رو ببینن؟
_
ولش کن بابا. راستی می خواهی چی کاره بشی؟

اما از آنجایی که این هموطن 16 ساله دوست ما را با سفیر ایران عوضی گرفته بود، اصلا ول کن معامله نبود.

_
میشه بگی اشکاله دیدن ورزش خانوما چیه؟
_
مشکل شرعی داره
_
شرعی یعنی چی؟
_
شرعی یعنی دینی
_
چرا؟
_
ببین عزیزم، شاید تو این کشور این چیزا عادی باشه اما تو ایران عادی نیست. به همین خاطر ممکنه آقایون با دیدن این چیزا به مشکل بیافتن
_
چه مشکلی؟
_
ممکنه به گناه بیافتن
_
یعنی شما هم ممکنه با دیدن مامان من به گناه بیافتی؟
_
مگه مامان تو ورزشکاره؟
_
آره
_
جدی؟ نه خب.منظورم اونا بود
_
اونا کی هستن؟
_
اونایی که این قانون رو گذاشتن منظورشون این بوده که ممکنه بعضی از مردا به گناه بیافتن نه همه شون
_
تو کشور شما واسه اینکه بعضی از مردا به گناه نیافتن، جلوی همهء مردا رو می گیرن؟
_
آره
_
خب دیدن ورزش خانوما از تلوزیون که بیشتر میتونه آقایون رو به گناه بندازه، چون تلوزیون تصویر بسته تری نشون میده.
_
من گفتم که ورزش خانوما از تلوزیون پخش میشه؟
_
مگه نمیشه؟
_
نه
_
پس اون خانومی که نمیتونه بره ورزشگاه چه جوری ورزش خانوما رو میبینه؟
_
احتمالا نمی بینه
_
این جوری که هیچ تبلیغی برای ورزش خانوما نمی شه و بتدریج خانومای کشور علاقه مندی خودشون رو به ورزش از دست میدن
_
نه بابا، این طورا هم نیست
_
من اگه جای خانومهای کشورتون بودم در اعتراض به این مسأله دیدن مسابقات ورزشی آقایون رو تحریم می کردم
_
کی به تو گفته که خانوما می تونن برن ورزش کردن آقایون رو ببینن؟
_
مگه نمی تونن؟
_
نه
_
چرا؟
_
چون اون هم مشکل شرعی داره
_
یعنی تلوزیون شما اصلا ورزش رو پخش نمی کنه؟
_
چرا ورزش آقایون رو پخش می کنه
_
این که خانومها ورزش آقایون رو از تلوزیون ببینن که بدتره
_
چرا؟
_
وقتی که من به استادیوم میرم با خودم یک دوربین هم میبرم چون از اون بالا چیزی پیدا نیست ولی از تلوزیون همه چیز پیدا است
_
خب، آره .... راستی بابات کجاست؟
_
اگه خانومها نباید ورزش کردن آقایون رو ببینن، پس چرا خانومهای ورزشکار شما وقتی میان اینجا، ورزش کردن آقایون رو میبینن
_
ببین! یه چیزایی هست که شاید خودش بد نباشه ولی اشاعهء اون اشکال داره
_
اشاعه یعنی چی؟
_
اشاعه یعنی ترویج و همگانی کردن اون
_
یعنی اگه همه بیان و ورزش رو ببینن خوب نیست؟ من قبلا فکر میکردم که دولتها کلی پول خرج میکنن تا همه بیان سراغ ورزش.
_
نه! ترویج بی بند و باری اشکال داره
_
مگه دیدن ورزش بی بند و باریه
_
ببین! این حرفا واسه اینه که تو دلیل حجاب رو نفهمیدی. ما اعتقاد داریم که حجاب یک محدودیت نیست بلکه مصونیت هست.
_
معنی این جمله که الان گفتی چیه؟
_
یعنی اینکه من غلط بکنم دیگه بیام خونهء شما.

http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan

 

تصویری از جفت گیری پروانه های شیشه ائی

 

 

ویروسی هستید یا خیر ؟
آیا می‌دانید كه بیش از 23 درصد كامپیوترهای خانگی به ویروس یا نرم‌افزارهای مخرب آلوده هستند ؟ این خبر را روی سایت سرویس infected_or_not شركت پاندا می‌یابید .

 

پاندا در سال گذشته طرح آزمایشی را با كمك گوگل راه‌اندازی كرد كه با ایجاد یك پایگاه اطلاعاتی از ویروس‌ها و نرم‌افزارهای مخرب ، كاربران بتوانند به طور آنلاین به این پایگاه متصل شده و سیستم خود را جست‌وجو كنند . پاندا نسخه دو این سرویس را به طور رسمی عرضه كرده است و هر كاربر می‌تواند با مراجعه به نشانی اینترنتی www.pandasecurity.com/infected_or_not سیستم خود را بررسی نماید .

از جمله مزایای این سرویس ، جست‌وجوی سیستم با یك نرم‌افزار قدرتمند و به‌روز ، آلوده نبودن آنتی‌ویروس ، استفاده از ابزارهای محافظتی رایگان ، عدم نیاز به نصب نرم‌افزار و ویروس‌یابی مستقل از سیستم است . شما هم می‌توانید به این سایت مراجعه و با دادن یك آدرس ایمیل و رمز عبور از این سرویس استفاده كنید

http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan

یک هنرمند که در میان اذهان گم شده

 

 

عهديه: هنر خواندن من مديون ترانه های فيلم است

نیما تمدن: عهديه بديعی يکی از پرطرفدارترين خوانندگان موسيقی پاپ در ايران سال های دهه چهل و پنجاه خورشيدی، سال هاست که در اسپانيا زندگی می کند. برخی از دوستداران عهديه، صدای او را صدای خاطره جمعی ملت ايران از آن سال ها می دانند؛ صدايی که در توليدات سينمايی آن سال های ايران، حضوری قاطع داشت و کمتر فيلم موفقی بدون صدای او روانه پرده سينماها می شد. عهديه اما در کنار ترانه های ماندگار سينمايی و در عين حال عامه پسندش، در راديو تلويزيون ملی ايران با آهنگسازانی صاحب نام همکار بود و در سطحی ديگر هم ترانه می خواند.

 

خانم عهديه! اجازه بدهيد وارد فضای کاری و حرفه ای شما شويم. در حدود سه دهه است که از ايران دور هستيد و در نقاط مختلف دنيا کنسرت اجرا کرده ايد و به همين دليل با بخشی از ايرانيان در ارتباط بوده ايد. اما نمی توان اين حضور را با سال های پيش از انقلاب مقايسه کرد زيرا عکس شما روی جلد مجله ها با تيراژ بالا چاپ نشده، در شبکه های راديويی تلويزيونی سراسری ايران حضور نداشته ايد و به طور کلی در فضای رسانه ای نبوده ايد. کنار آمدن با اين شرايط برای بسياری از هم نسلان شما کاری دشوار و حتی ناممکن بوده است. شما با اين موضوع که يک چهره هنری مشهور از افکار عمومی جامعه کنار گذاشته شود، چگونه کنار آمديد؟

من سه سال قبل از انقلاب از ايران بيرون آمدم و در کشور اسپانيا به عنوان يک مهاجر بهايی، صرف نظر از حرفه و هنرم ساکن شدم و از همان زمان اين موقعيت را قبول کردم.

 

بعد از دو سال در اسپانيا با يک مرد ايرانی ازدواج کردم و صاحب چهار فرزند شدم.

با اينکه بعد از انقلاب همه هنرمندان برای ادامه کارهای هنری در کاليفرنيا جمع شدند و خيلی از من خواستند به شهر لس آنجلس يا شهر فرشتگان بروم و برای ادامه کار هنری در آنجا ساکن شوم، ولی من به خاطر هدف ديگری از ايران بيرون آمده بودم و بعد هم به خاطر خانواده و داشتن چهار فرزند کوچک ترجيح دادم در کنار خانواده ام باشم و فکر می کنم تربيت فرزند در اجتماع کنونی از هر مسئله ای مهم تر است و بودن و مواظبت از آنها تا زمانی که به ثمر برسند، بزرگ ترين و مقدس ترين وظيفه يک مادر است. 

برايم مهم نبود که کارهای هنری ام کمتر باشد يا اصلا نباشد. من از نظر عموم کار کمتری داشته ام، بر روی صحنه يا رسانه های عمومی کمتر ظاهر شده ام، ولی دليل نمی شود که کار هنری نداشته ام .

در اين مدت با گذاشتن برنامه هايی به نفع سازمان های خيريه، تنها يا به همراه بچه ها با بسياری از سازمان های خيريه غير دولتی در پيشبرد اهدافشان همکاری کرده ام که البته جنبه عمومی نداشته تا به اطلاع همگان برسد و در روزنامه ها اعلام شود. من به همراه فرزندانم حتی در شهرهای دور افتاده منطقه آمازون در برزيل به نفع مدارسی که اين برنامه ها را ترتيب داده بودند موسيقی ايرانی و اسپانيولی اجرا کردم.

گاهی هم که به آمريکا سفر کرده ام دربرنامه های راديويی و تلويزيونی شرکت کرده ام و هميشه خوشحال شده ام، اگر موقعيتی برای ارتباط با هموطنان عزيزم به دست آمده است. ولی در مقايسه با ساير هنرمندانی که توانستند و خواستند در کاليفرنيا اقامت کنند و برنامه هايی داشته باشند برنامه هايم بسيار محدودتر بوده است.

 

خانم عهديه! در وضعيتی که ساير دوستان و همکاران شما در سال های پس از انقلاب مجبور شدند از ايران مهاجرت کنند، شما چرا اسپانيا را انتخاب کرديد؟

هر جای ديگری هم که می رفتم اين سؤال پيش می آمد. اسپانيا را انتخاب کردم زيرا مهاجران بهايی به بسياری از شهرهای آن نرفته بودند. با اينکه فرهنگ اسپانيايی تا حدودی برای ايرانيان ناشناخته بود، من شخصا موسيقی اسپانيولی را دوست داشتم و می خواستم از نزديک با فرهنگ و مردم اين کشور آشنا شوم.

 

و آيا در اين سال ها، موسيقی اسپانيا بر روی موسيقی که شما ارائه کرده ايد تأثير داشته است؟

بله، بسيار زياد. من متوجه شده ام بعضی از آهنگ های ايرانی را که اجرا می کنم صدای من حالت خواندن اسپانيولی گرفته است. مجموعه هايی را که درست کرده ام و آهنگ های آن از خودم بوده است يا برنامه ها و آهنگ هايی که برای بچه ها درست کرده ام حالت موسيقی اسپانيولی در آن به چشم می خورد.

شما ترانه هايی خوانده ايد که آهنگسازان معتبر و شناخته شده ای در راديو تلويزيون ملی ايران ساخته اند، به عنوان مثال می توانيم ازکارهای فرهاد فخرالدينی نام ببريم. در کنار اين نوع کارها که از شما باقی مانده، کارهايی هم داريد که به عقيده کارشناسان از نظر ثبت فرهنگ شفاهی يک جامعه، ارزش و اعتبار خاصی دارد، ولی نگاه همه شهروندان جامعه به اين آثار ممکن است با نگاه کارشناسان متفاوت باشد.

 

منظورم کارهايی است که برای �فيلم های فارسی� در آن دوره خوانده شده و مضامين آن با موضوع فيلم ها مرتبط بوده است. موضوعاتی مانند تلاش برای دلربايی يا پيدا کردن همسر (شوهر يابی) و... بعضی از هنرمندانی که مانند شما درهر دو زمينه آثاری دارند، دوست ندارند با اين بخش از آثارشان شناخته شوند. شما به اين آثارتان چگونه نگاه می کنيد؟

برای من اين کارهای فيلم نيز ارزش خاصی دارد زيرا همان طور که گفتيد در کنار ترانه هايی که برای برنامه گل ها اجرا می کردم، آهنگ هايی هم برای فيلم های فارسی می خواندم. الان هم در کنسرت هايی که دارم همراه با ارائه آهنگ های سنگين و کلاسيک گل ها، تعدادی از اين ترانه های محبوب فيلم را اجرا می کنم.

مردم، طبقات مختلف دارند و از نظر فرم زندگی و سليقه با هم متفاوتند، عده ای به موسيقی کلاسيک علاقه مندند و عده ای هم آهنگ های مردمی را دوست دارند. البته ارزش انسانی آنها برای من يکسان است. من خودم، هم آهنگ های مردمی را دوست دارم و هم موسيقی کلاسيک ايرانی را و فکر می کنم اگر بخواهم آهنگ هايی که برای فيلم ها خوانده ام به ياد آورده نشود، يک تظاهر دروغين خواهد بود.

قسمت عمده هنر خواندن من، اگر هنر باشد، مديون ترانه های فيلم است چون در فيلم ها بايد با انواع مختلف سبک ها و حالت های مختلف آهنگ می خواندم. بنابراين برای اين کار ارزش کمتری از موسيقی کلاسيک ايرانی قائل نيستم .

 

 

در آن سال ها، خواندن ترانه برای فيلم های فارسی به صورت يکی از بخش های توليد فيلم با همکاری شما شکل می گرفت، يا از اثری که شما قبلاً خوانده بوديد استفاده می شد، يا اينکه پس از توليد فيلم به شما ترانه سفارش می دادند؟

همزمان با توليد و تهيه فيلم، کارگردان به من پيشنهاد می کرد اين ترانه ها اجرا شود. مانند ترانه های خاطرخواه و اوسا کريم که بسته به موضوع فيلم، صحنه و حالت هنرپيشه اجرا می شد، ولی به صورت همزمان با تهيه فيلم. البته بسياری از ترانه های فيلم هم، ارائه دهنده موسيقی اصيل ايرانی است.

 

 

روند شکل گيری و توليد کدام يک از اين ترانه ها در فيلم های فارسی از نظر همکاری با کارگردان و انطباق با کل پروژه برای شما جالب تر بوده است؟

بسياری از اين ترانه ها که در فيلم های فارسی اجرا شده موفق بوده است و مردم هم خيلی دوست داشتند. من بيش از هزار ترانه برای فيلم های فارسی خوانده ام و نمی توانم الان بگويم کدام ترانه بوده است. ولی چند تايی از آنها را هنوزهم اجرا می کنم و مردم دوست دارند مانند ترانه عاشق شدم، خاطرخواه، سلطان قلب ها و يا ترانه هايی که ممکن است اسمشان برای مردم آشنا نباشد.

 

دوست داريد درباره محل تولدتان، سن و سال، ميزان تحصيلات و از اين قبيل موضوعات صحبت کنيد؟

من در تهران متولد شدم و بر خلاف رشته هنری ام که از هفت سالگی شروع شد، در رشته حسابداری فارغ التحصيل شدم. دو سال هم در سپاه دانش دختران، خدمت سربازی رفتم و يک سال بعد از آن، در سن ۲۶ سالگی از ايران خارج شدم. کسی که مشوق من در کارهای هنری بود و کمک کرد تا در سنين کودکی به راديو راه پيدا کنم مادرم بود که عاشق موسيقی است و هميشه همراه و راهنمای من بوده است. 

 

با توجه به صحبت های شما حدس می زنم که سن شما چقدر است. می خواهيد خودتان بگوييد؟

من در سپتامبر سال ۱۹۵۰ متولد شدم يعنی ۵۸ ساله ام.

 

خانم عهديه در اين روزها و در اين سن و سال، دوست داريد که در جامعه خودتان که مخاطبان آثار شما در آنجا بوده و هستند، چگونه به ياد آورده شويد؟

سؤال دشواری است. هر کسی دلش می خواهد نام نيکی از خود بر جای بگذارد که شايد با خودخواهی آدم مربوط باشد. هر انسانی می خواهد که دوستان و آشنايانش او را به خاطر خوبی ها به ياد آورند. من دلم می خواهد، اگر تا به حال هم نبوده ام از اين به بعد، شايسته اين باشم که خدمتی کنم به هم ميهنان عزيزم و جامعه ای که در آن زندگی می کنم و برای مردم مفيد باشم

 

http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan

 

فرهاد از Black Cats تا برف

 

 

 

بوی عیدی

بوی توپ

بوی کاغذ رنگی

بوی تند ماهی دودی

وسط سفره نو

بوی یاس جانمازه

ترمه مادر بزرگ

با اینا زمستونو سر می کنم

با اینا خستگیمو در می کنم

بوی باغچه

بو حوض

عطر خوب نذری

شب جمعه

پی فانوس

تو کوچه گم شدن

توی جوی لاجوردی

هوس یه آبتنی

با اینا زمستونو سر می کنم

با اینا خستیگمو در می کنم

مرحوم فرهاد مهراد یکی از ستاره درخشان موسیقی پاپ ایران زمین بود. او از جمله هنرمندانی بود که موسیقی را واقعا به طور کامل می شناخت شاید بهتر است بگوییم شعر را بسیار زیبا روی موسیقی پیاده می کرد اگر بخواهیم هنرمندانی را مانند او مثال بزنیم شاید بهترین آنها محمد نوری و کوروش یغمایی باشند، البته شاید دو سبک متفاوت از موسیقی پاپ هستند ولی این دو کسانی هستند که موسیقی را خوب می شناسند.

مرحوم فرهاد نهمین فرزند خانوده مهراد بود. پدرش کاردار وزارت امور خارجه دولت ایران در کشورهای عربی بود. در روز بیست و دوم دی ماه 1322 در تهران متولد شد. اخلاق و رفتار آخرین فرزند خانواده مهراد آنقدر متفاوت بود كه همیشه از سوی اطرافیان به تقلید از بزرگترها می شد.

سه سال بیشتر نداشت كه علاقه به موسیقی او را وادار می كرد تا پشت در اتاق برادرش بنشیند و تمرین ویلون او و دوستانش را گوش كند. در همان دوران یكی از دوستان برادرش متوجه علاقه فرهاد به موسیقی می شود و از خانواده او می خواهد كه سازی برای او تهیه كنند. با اصرار برادر بزرگتر یك ویلون سل برای او تهیه می كنند و تمرینات فرهاد آغاز می شود.

عمر تمرینات ویلون سل از 3 جلسه فراتر نرفت، چرخ روزگار ساز او را شكست  و به قول فرهاد: ساز صد تكه و روح من هزار تكه شد و از آن پس باز هم دل سپردن به تمرینات برادر بزرگتر تنها سرگرمی و ساز تبدیل به رویای فرهاد شد.

با ورود به مدرسه استعداد او در زمینه ادبیات آشكار و ادبیات تبدیل به دلمشغولی او می شود و در آستانه ورود به دبیرستان تمایل به تحصیل در رشته ادبیات پیدا می كند. اما علیرغم نمرات ضعیفش در دروسی غیر از ادبیات و زبان انگلیسی، مخالفت عموی بزرگش در غیاب پدر، او را مجبور به ادامه تحصیل در رشته طبیعی می كند و عاقبت دلسپردگی به ادبیات و بی علاقگی به دروس مورد علاقه عمویش سبب می شود تا در كلاس یازدهم ترك تحصیل كند.

پس از ترك تحصیل با یك گروه نوازنده ارمنی آشنا می شود و با استفاده از سازهای آنان به صورت تجربی نواختن را می آموزد و مدتی بعد به عنوان نوازنده گیتار در همان گروه شروع به فعالیت می كند. گروه راهی جنوب می شود تا در باشگاه شركت نفت برنامه اجرا كنند و اولین شب اجرای برنامه رهبر گروه به بهانه غیبت خواننده گروه از فرهاد می خواهد تا او جای خواننده را پر كند.

وسواس شدید فرهاد در ادای صحیح كلمات و آشنایی او با ادبیات ملل چنان در كار او موثر بود كه وقتی ترانه ای به زبان ایتالیایی، فرانسوی و یا انگلیسی اجرا می كرد كمتر كسی باور می كرد كه زبان مادری این هنرمند فارسی باشد و همین خصوصیت باعث درخشش گروه و تمدید مدت برنامه گروه ارمنی شد.

نقطه عطف زندگی فرهاد از اینجا شروع شد. فرهاد در یكی از كنسرت های بزرگی كه به مدیریت مجله اطلاعات جوانان در امجدیه برگزار شد هنرنمایی كرد. در این برنامه فرهاد چند قطعه با گیتار برای تماشاچیان اجرا می کند و بیش از پیش مورد توجه آنها قرار گرفت از جلمه شهبال شب پره مرد اول گروه Black Cats.

البته گروه بلاک کتز در آن موقع یکی از گروه قدرمتمند پاپ در ایران بود که بیشتر خوانندگان و نوازندگان حال حاضر مانند شهرام شب پره، ابی، سیاوش قمیشی و داریوش اقبالی در این گروه فعالیت کردند ولی متاسفانه گذر زمان روی این گروه و شهبال شب پره هم اثر گذاشت و این گروه هم شدیدا به ابتذال کشیده شد شما اگر مقایصه بکنید. بین کارهای قدیمی این گروه با حضور و همکاری فرهاد و  کارهای جدید این گروه دقیقا به این واقعیت پی خواهید برد بگذریم ........

اولین اثری که فرهاد با شهبال همکاری کرد آهنگی بود به اسم "اگه یه جو شانس داشتیم" که طرفداران فرهاد این آهنگ را در فیلم بانوی زیبای من شنیدند.

در سال 48 همکاری فرهاد و شهریار قنبری به اوج رسید و این دو و اسفندیار منفرد زاده ترانه مرد تنها را برای فیلم رضا موتوری کار کردند و بعد از اکران فیلم این آهنگ تحت عنوان جمعه ها راهی بازار شد آنقدر طرفدار پیدا کرد که فرهاد تبدیل به یک ستاره شده بود در همان زمان ترانه هایی را با همکاری شهریار قنبری و اسفندیار منفرد زاده کار کرد مثل جمعه، هفته، خاکستری، گنجشکک اشی مشی که این چند ترانه با تنشهای موجود که در آن زمان وجود داشت تبدیل به سرود ملی شده بود.

یک روز بعد از انقلاب، مرحوم سیاوش کسرایی ترانه وحدت را به اسفندیار منفرد زاده می سپارد و در همان روز صدای فرهاد در ستایش آزادی و آزادگی طنین انداز شد.

بعد از مدتی او برای انتشار باقی آثارش با مخالفت دولت مواجه شد حتی دیگر نتوانست ترانه وحدت را دوباره انتشار دهد. بالاخره  سال 1372 پس از  15 سال سکوت فرهاد آلبوم جدید را با نام خواب در بیداری راهی بازار موسیقی کرد و این کار تبدیل به پرفروش ترین آلبوم سال شد بعد از انتشار این آلبوم فرهاد که از انتشار آلبوم بعدی خود نا امید شده بود راهی آمریکا شد و آلبوم برف را به بازار موسیقی عرضه کرد و بعد از آن فرهاد در صدد انتشار آلبومی به نام آمین که ترانه هایی از کشور ها و زبان های مختف را در خود جای می داد بر آمد.

از مهر ماه 1379 بیماری فرهاد جدی شد، اما فرهاد از حركت باز نایستاد. آن روزها هیچ چیز جز مرگ نمی توانست او را از تهیه آلبوم آمین باز دارد، كه بازداشت.

فرهاد پس از 2 سال معالجه در ایران و فرانسه، در سن 59 سالگی روز نهم شهریور 1381 در شهر پاریس بر اثر بیماری هپاتیت درگذشت

http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan

معروف ترین همجنس باز ایرانی از خودش میگوید


آقای خرداديان، شما دو سال پيش گفتيد که زندگی مشترکی را با مردی آغاز کرده ايد. کمی درباره اين ماجرا برايمان بگوييد. محمد خرداديان: من با يک پسر ۲۱ ساله در ايران دوست شدم . شايد او نخواهد من نامش را ببرم ولی يکی از اعضای فاميلمان بود که در يک عروسی برای اولين بار ديدمش. يک ماه با هم بوديم و من برگشتم دبی و برای بار دوم فقط به خاطر او رفتم ايران و حتی به زندان هم افتادم، چون فکرمی کردم ديگر از تنهايی بيرون می آيم و کسی را برای خودم پيدا کردم . به عشق او همه زندگی ام را در آمريکا فروختم و آمدم به دبی و يک زندگی جديد را با هم شروع کرديم. به اسمش خانه خريدم ، برايش اقامت گرفتم و کلی دردسر ديگر تا بتوانم ويزای آمريکا را هم برای او بگيرم تا برای هميشه به آمريکا برويم. سرانجام توانستم ويزای يک ساله کار در آمريکا را برايش بگيرم. در آنجا تقاضای گرين کارت داديم و وقتی که دادگاه عکس های ما را با هم ديد و به خاطر اينکه من در ايران به زندان افتاده بودم خيلی سريع به او گرين کارت دادند. اما پس از آن وضع زندگی ما بد شد و من را ترک کرد تا من دوباره تنها بمانم. واکنش خانواده شما پس از اينکه فهميدند شماهمجنس گرا هستيد چه بود؟ خب من قطعا از لحظه تولد همجنسگرا بودم و وقتی خانواده ام متوجه شدند هيچ وقت به من چيزی نگفتند و خيلی راحت با اين موضوع مواجه شدند، چون زمانی بود که من سی چهل ساله بودم و ديگر بچه نبودم و حق انتخاب داشتم. از اينکه همجنس گرا هستيد، خجالت می کشيديد؟ بله اوايل خجالت می کشيدم ولی الان ديگر نه، خجالت نمی کشم. آقای احمدی نژاد در يک سخنرانی که در دانشگاه کلمبيا ادعا کرد که در ايران همجنسگرا يا به قول ايشان �همجنس باز� نداريم . به نظر شما اين ادعا درست است؟ من فکر می کنم منظور ايشان اين بود که در ايران همجنسگرايی به آن مفهومی که در غرب رواج دارد، وجود ندارد. چون در غرب اين مسئله آزاد است و افراد همجنس گرا دارای حقوق های خاص خود هستند. تفاوت و تشابه زندگی زناشويی با زندگی مشترک همجنسگرايان در چيست؟ همجنس گراها هم مثل دوتا آدم با هم زندگی می کنند . مثل دو تا زن و شوهر . ولی من نمی دانم چرا هميشه مردم با شنيدن اين واژه [همجنسگرايی] به فکر سکس می افتند . ببينيد از اين مقوله سکس که بياييم بيرون، می بينيم که دو نفر با هم زندگی می کنند و از بودن با هم لذت می برند ، با هم همفکرند ، کوهنوردی يا سوارکاری می روند. توی خانه هم همينطور، کارها را تقسيم می کنند. درست مثل دو تا دانشجو که با هم همخانه هستند. يکيشان آشپزی می کند آن يکی خريد می کند، يکی رخت ها رو می شورد و همين طور زندگی را ادامه می دهند. شما الآن که تنها هستيد لزوما دنبال يک رابطه بلند مدت هستيد؟ بله، من نمی خواهم هر روز با يک نفر باشم. دوست دارم فقط يک نفر در زندگی ام باشد و با هم زندگی کنيم. چون که نيازهای همديگر را پر می کنيم . البته من بيشتر نيازهای روحی دارم تا اينکه به سکس فکر کنم ولی به هر حال سکس هم بخشی از زندگی است و همه اش نيست . چه معيارهايی برايتان در انتخاب شريک زندگی اهميت دارد؟ من عاشق ايرانی هستم و می خواهم شريک آينده زندگی ام يک مرد ايرانی باشد . به تيپ های ورزشکاری خيلی علاقه دارم چون خودم ورزشکارم ، آدم چاق دوست ندارم و کسی را می خواهم که به سر و وضع خودش برسد و در کل کسی که مثل خودم فکر بکند . چون من يک بار در عشق شکست خورده ام، ديگر نمی خواهم اين تجربه تلخ را تکرار کنم . بعضی خبرها حاکی از آن است که همجنسگراهای ايرانی برای زندگی به کشورهای غربی می روند تا به مشکلات قانونی در داخل کشور برخورد نکنند .. آيا اين افراد برای ادامه زندگی و فرار از وضعيت ايران به دبی هم می آيند؟ بله ، من خيلی ها را ديده ام . البته اينجا هم يک کشور اسلامی است و رسما کسی نمی تواند همجنسگرا باشد، ولی چند تا پاتوق شناخته شده برايمان در دبی وجود دارد. مثلا يک کافی شاپ در سيتی سنتر هست که هميشه پر از همجنسگراست، يا اينکه يک ديسکوی فيليپينی که هميشه هم شلوغ می شد، ولی همين تازگی ها پليس آنجا را بست.. حتی در بين مردم محلی دبی هم همجنسگرا فراوان است. اين موضوع اينجا رواج دارد ولی نه به طور رسمی. اجازه کار ديسکوی خود من در دبی هم برای دوسال باطل شد ولی دوباره توانستم آن را بگيرم و قرار است که کار رقاصی را دوباره شروع کنم. اعلام عمومی همجنسگرايی شما چه پيامدهايی برايتان داشته است؟ من از دو سال پيش وقتی که در مصاحبه ای که با آقای اميرقاسمی در تلويزيون طپش داشتم و گفتم که همجنسگرا هستم به طور ناخواسته تبديل به الگوی همجنسگرايی در ايران شدم . از آن زمان به بعد خيلی ها از ايران به من زنگ می زنند و مشکلاتشان را با من در ميان می گذارند. از همه جای ايران از زنجان، بندرعباس ، مياندواب و هرجايی که فکرش را بکنيد به من زنگ می زنند . هم مردها و هم زنها. بعضی ها پشت تلفن گريه می کنند و می گویند که تصميم به خود کشی دارند و نمی توانند فشار خانواده شان را تحمل کنند و تن به ازدواج يا يک سری چيزهای ديگر بدهند . من هم تا آنجايی که اطلاعات دارم به آنها کمک می کنم و سعی می کنم راه گشای آنها باشم. مثلا به آنها می گويم که اگر می توانند ثابت بکنند که جانشان در ايران در خطر است به دفتر سازمان ملل در ترکيه بروند و خودشان را به آنجا معرفی بکنند تا شايد بتوانند به يکی از کشورهای غربی بروند. در ايران متاسفانه معنای همجنسگرايی مترادف شده است با تجاوز به يک پسر بچه و اين مسئله خيلی مشکل ساز شده است، در صورتی که اصلا اين طور نيست و مقوله همجنسگرايی در بين افراد بالغ شکل می گيرد و خيلی شبيه به ازدواج يک مرد با يک زن است . ؟؟

зарисовка к теме мужской находчивости - комиксы

در سایت مربوط به گروه میخوانید

جنگ بالش ها در دانشگاه كانادا

نام قديم شهرها وكشورها

يك خبر خوش براي دخترها

امید به زندگی در ایران!!!!

خدا بيامرزتش +14

دلتنگم به خدا

تصویر قبری با همه امکانات

استيل خوابيدن

تبلیغی زیبا برای خشونتی نازیبا

جشن های اصیل ایرانی

براد پیت در دبی هتل می‌سازد،

 

 

تلفن های تماس دفتر امور مشترکین گروه : 88004967-88336487-88336488-88336995-88336996

 

آدرس: تهران- یوسف آباد - خیابان فتحی شقاقی - پلاک93 - واحد 4 و واحد 6

 

جهت ارسال نظرات و پیشنهادات خود، اینجا را کلیک نمائید

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 

 

 
     

  

 

 

 
 
 
 

 

 

 

__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

No comments:

Blog Archive