به گروه شاد و بدون سانسور ایران روشن بپیوندید
http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan
جواب مسابقه سوتی های شما در سال 86:
جهت ارسال خاطره و سوتی خود اینحا را کلیک کنید و برنده نیم سکه بهار آزادی تقدیمی از شرکت پردازندگان شوید
علی زال نژاد fardin_eshgh2000@yahoo.com نوشته:ضمن سلام و خسته نباشيد بهترين سوتي كه من در اين سال دادم اين بود كه / ماه رمضان امسال ؛ خانه داداشم واسه افطار مهماون بوديم و فاميلهاي زنداداشم هم بودند . از سر سفره منو صدا زدند كه برم بيرون من از بالاي سفره كه ميامدم بطرف بيرون دستم گذاشتم رو دوش خانمي كه فكر كردم خواهرمه ،بشوخي دستي به سرش كشيدم و خم شدم كه روشو ببوسم وبگم معذرت ميخوام ؛ سرهمون بوس متوجه شدم كه يكي از خانمهاي فاميل زنداداشمه .
http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan
اس اس اس sarlohe@yahoo.com نوشته : البته این سوتی از جانب خاله من انجام شده، این خاله خانم درسوتی دادن سر از سرها سواست. یک روز برای خرید فرش جهیزیه دخترش میره فرش فروشی به مغازه دار می گه آقا کویر تایر دارید. (منظورش فرش کویر یزد بوده
http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan
یوسف طالبی yusef_49@yahoo.com نوشته : سلام. خوب راستش از وقتي كه اين سطلهاي بزرگ زباله رو گذاشتن سر كوچه ها منم زباله ها و آشغالها رو صبح موقع رفتن سر كار ميبرم بيرون. يه روز صبح كه طبق معمول با همسرم از خونه زديم بيرون كه بريم سر كار. بايد دو كورس ماشين سوار ميشديم.كورس اول كه از ماشين پياده شديم من ديدم كه اي دل غافل كيسه زباله ها هنوز تو دستمه و يادم رفته بندازمش تو سطل زباله.فقط دو تا شانس داشتم يكي اينكه زباله ها خشك بود و بويي نداشت يكي هم اينكه در تمام طول مسير مسافر ديگه اي غير از من و همسرم عقب سوار نشد تا منو با اون وضع ببينه.البته تا يك ماه سوژه خنده خانمم بودم
آخ یادش بخیر
http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan
سید جمال حسینی jimcompanyreal@yahoo.com نوشته : شب با بر و بچه ها رفته بودیم بیرون و هوا هم خیلی سرد بود، بچه ها گفتند برامون بستنی بگیر( حالا واجبه توی این سرما بستنی بخورین؟)
خلاصه ما قبول کردیم و رفتیم از بلوار قائم (توی شهر سمنان) و قرار بود از یک فروشگاه به نام سوپر 20 خرید کنم، خلاصه رفتم توی مغازه و پرسیدم : آقا بستنی دارید؟
دیدم یارو داره میخنده و میگه: نه شرمنده....منم پیش خودم گفتم: خوب معلومه توی این سرما کدوم آدم عاقلی بستنی میخوره؟
خلاصه اومدم بیرون و دیدم بچه ها کف خیابون ولو شدند و نمیتونند جلوی خنده شون رو بگیرند...بعد دیدم دارند به مغازه اشاره میکنند، فکر میکنید من کجا رفته بودم؟
ساندویچ فروشی، چون اون فروشگاهه بغل ساندویچی بود و منم سرم را انداخته بودم و یکراست رفته بودم تو.
http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan
محسن فرحیfarahijahromi@yahoo.com نوشته :سلام من محسن هستم و از استرالیا این گروه رو همراهی میکنم. میخواستم توی مسابقه سوتی سال 86 شرکت کنم. نمیدونم واجد شرایط شرکت در مسابقه هستم یا نه اما حداقل سوتی رو میگم بخندید. ماجرا از این جا شروع شد که توی یه رستوران زنجیره ای مسغول به کار بودم توی یکی از شهرهای استرالیا. توی شعبه ای که من کار میکردم یه دختر 16 ساله ای بود به اسم سارا که خیلی شر بود. کارای عجیب غریب زیاد داشت و چون همیشه مدیر اون شعبه اون رو میرسوند خونه، همه فکر میکردیم که یا بچه خودش هست یا اقوام نزدیک. 2 ماهی گذشت و چون من خیلی انگلیسی محاوره ای اونها رو خوب نمیفهمیدم به جز موارد ضروری دیگه حرفی رد و بدل نمیکردم و در مقابل شیطونی های خانم چیزی نمیگفتم و میخندیدم. تا اينكه يه روز من منتقل شدم يه شعبۀ ديگه و مدير ِ اونجا شروع كرد از من راجع به کارمندهای ِ شعبه قبلی من پرسيد كه فلانى چه جور بود، بهمانى باحال بود يا نه و از اين حرفها. تا رسيد به اين دختره و بهم گفت كه Isn't she sexy? و منم واسه اينكه خيلى تو ذوقش نخورده باشه با قاطعیت هر چه تمام چشمام رو تنگ کردم و متفکرانه جوابش دادم، Yessssssssssss, she is fucking hot!!!( البته باید این توضیح رو بدم که توی محاوره روزانه fucking به معنی \"شدید\" و \"خیلی\" به کار میره!) بعد ديدم كه يه جورى نيگام كرد و بهم گفت كه Do you know that she lives in my house? (يعنى ميدونى كه اون توى خونه من زندگى ميكنه؟) من منظورش رو نگرفتم وخیال کردم که مثلا مستاجر اونها هست یا چیزی شبیه این و پرسيدم كه What the hell! You mean she is your god damn tenant!!!( یعنی چی!؟؟؟ اون لعنتی مستاجر تو هست؟) و اون جواب داد كه: No, I am her dad! يه هو صداى خنده همه بلند شد و من كه كامل سرخ بودم تنها چيزى كه از دهنم در اومد اين بود: I was just kidding! كه البته سوتى خيلى تابلو تر از اين حرفها بود كه بخوام جمعش كنم! مطمئنم که اگر ایران این سوتی رو داده بودم الان به جای خوندن این سوتی باید برام فاتحه میخوندید.
http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan
موسی amoo_agha_jan@yahoo.com نوشته : داشتیم با دوستامون به یاد گذشته بازی یه مرغ دارم رو میکردیم که من اشتباها گفتم یه تخم دارم روزی 5تا مرغ میکنه(البته به مفهوم بد برداشت نکنید)
ارم و جیرجیر رو یادتونه؟
http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan
مصطفی حسینی free2mosi@yahoo.com نوشته : يه بار يكي از دوستام از من شماره موبايل يه دختر خوشگل رو خواست كه باهاش دوست بشه . من نداشتم . بهش گفتم بعدا واست گير ميارم . بعد از كلي اين در و اون در زدن بالاخره شماره موبايل يه دختر خوشگل رو پيدا كردم از دوستام و بهش دادم . از بد روزگار و اي دل غافل شماره موبايل شماره ي خواهر خود اون دوستم بود . خلاصه سر اون جريان يه كتك مفصل ازش خورديم و رفتيم . اين بود سوتي بسيار زننده و ضايع من در سال 1386 . .
ممنون
http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan
اسم این کارتون چی بود؟
فریبا کاکائی just_u_r_mine@yahoo.com نوشته :برای خرید هدیه ی تولد با خواهرم رفته بودیم مغازه ی نقره فروشی پسندمون نشد گفتم میریم از پشت پنجره می بینیم بعد دوباره میایم(منظور ویترین بود)
حاتم سلطانی hatam2u@yahoo.com نوشته :خالم که تصادف کرده بود از شهر خودشون بیمارستان بزرگ شهر ما، از طرفی یکی دیگه از خاله هام با پسر بزرگش واسه دیدنش از شهر خودشون اومده بودند شهر ما، من که این پسر خاله را بعد از چند سال دیده بودم ،خواستم یه تعارفی کرده باشم گفتم: حتما" باید از این مناسبت ها پیش بیاد تا ما شما را ببینیم؟
بعد به خودم گفتم: از کی تا حالا آدم خاله اش تصادف کنه مناسبت میشه؟
http://groups.yahoo.com/group/Iranroshan
حمید رحمانی hoora24@yahoo.com نوشته :سلام . رفته بودیم مسافرت به شهر گیوی در اردبیل دنبال آبگرم بودیم . دو نفرو دیدیم و ازش پرسیدم آقا اینجا آب گرمکن کجاست؟ اونا هم گفتن نفتی باشه یا گازی . البته چون پلاک ماشینمون تهران بود پیش خودشون گفتن تهرانی ها ** تر از ما هستن ها.
جهت ارسال نظرات و پیشنهادات خود، اینجا را کلیک نمائید
No comments:
Post a Comment